در یکی از سردترین روزهای زمستان خانهبهخانه میرود. در حالیکه از آیندهی تاریک قوم خود چیزی نمیداند، ولی با دیدن فال شهروندان تأمین مخارج زندگی میکند. پیرزنی با چهرهی چروک و دستان ترکخوردهی جوگی، اقلیت قومی شهرنشین که تمام داروندار شان چادرهای نمناک و مخروبههای گلی است.
این زن پیر پیشقدم میشود تا برای من گوشههای دشوار زندگی قوم خود را که میگوید بیشتر زنان این قوم مسئولیت کشیدن آن را بر عهده دارند نشان دهد؛ مسئولیتی که میگوید بر شانههای زنان سنگینی میکند.
با گامهای لرزان و به واسطهی عصاچوب خود من را به منطقهی در حومهی شهر مزار شریف میبرد؛ جایی که نزدیک به صد خانوادهی این قوم به دور از ابتداییترین امکانات زندگی رقتباری دارند.
او خود را خالبیبی معرفی میکند و میگوید با ۱۳ نفر نانخور، در این بخش شهر مزار شریف از سالها به اینطرف در محرومیت مطلق قرار دارد. خالبیبی، در حالیکه اشک از چشمهایش توقف ندارد، میگوید نداشتن شناسنامهی تابعیت و به حاشیه رانده شدن این قوم سبب شده تا فضای حضور شان در اجتماع تنگتر شود.
بهگفتهی این زن پیر، در شرایطی که از سوی هیچ حکومتی پروندههای زبان، هویت و فرهنگ این اقلیت محروم به بررسی گرفته نشده، دریافت شناسنامهی تابعیت خالی از دشواریها نیست. این زن میگوید اساسیترین و ابتداییترین حقوقی انسانی، به بزرگترین رویاهای این قوم مبدل شده و این امر سبب شده تا آنان در محرومیت مطلق قرار بگیرند.
خالبیبی میافزاید: «هشتاد درصد ما شناسنامه نداریم. آیا ما از افغانستان نیستیم؟ یا انسان نیستیم؟ تمام اقوام در کشور سهم دارند، گناه ما چیست که شناسنامه نمیدهند؟»
جوگیها از تبارهای قومی افغانستان هستند و از سالها به اینسو در شهرهای بزرگ و کوچک کشور زندگی میکنند؛ اما تا اکنون قانون اساسی کشور این قوم را به رسمیت نشناخته است. جوگیها بیشتر خیمهنشین هستند. آنان از راههای گوناگون پول بدست میآورند و مخارج زندگی را تأمین میکنند.
زنان این گروه از طریق النگوفروشی، فالبینی و تگدیگری، نفقهی خانواده را تأمین میکنند. مردان این قوم بیشتر مسئولیت نگهداری کودکانشان را دارند و در کنار آن سرگرم بودنهبازی هستند.
این قوم به علت نداشتن هویت ثابت و زندگی دورهگردی مانند کوچیها اند که هرازگاهی از شهری به شهر دیگر مهاجرت میکنند و به همین دلیل کمتر برایشان فرصت شغلی فراهم میشود.
برخی از افراد این قوم در صحبت به روزنامه اطلاعات روز میگویند که بهدلیل محدودیتهای روزگار و تعصبها آنان مجبور شدهاند تا تگدیگری را بهعنوان یک پیشه انتخاب کنند.
فرهاد ۴۳ ساله که در گوشهی خیمهی خود نشسته، با اصرار خبرنگار روزنامه اطلاعات روز، حاضر میشود که دربارهی دشواریهای زندگیشان به علت نداشتن هویت ثابت، صحبت کند. فرهاد درد بزرگتر از خالبیبی را به دوش میکشد؛ درد بیکاری که وی را بیشتر از هر فرد دیگر با چالشهای اقتصادی روبهرو کرده است.
این مرد میگوید با وجود تلاشهای فروان، اما بهدلیل نداشتن شناسنامهی تابعیت، هیچ شغلی دستگیرش نشده است. فرهاد همچنان میگوید: «در چندین ولایت پشت کار رفتم، اما شناسنامه که نداشتم برایم نه کار دادند و نه هم جایی برای زندگی کردن.»
خاکصفرمحمد، یکی از بزرگان قوم جوگی در ولایت بلخ به روزنامه اطلاعات روز میگوید که آنان بیشتر در ولایتهای کابل، بلخ، ننگرهار، تخار، قندز، بغلان و جوزجان زندگی میکنند. این مرد کهنسال ادعا میکند که جوگیها، دستکم از صد سال به اینسو در این سرزمین زندگی میکنند اما هویت ثابتی ندارند.
بهگفتهی این بزرگ قومی، بربنیاد گفتههای بزرگانشان جوگیها در گذشته در دو طرف دریای آمو زندگی میکردند، اما پس از تحولات به میان آمده در جغرافیای سیاسی کشورها، آنان در خاک افغانستان سکونت گزیدند و جزء از شهروندان این کشور شدند.
با این همه هنوز هم تعداد اندک این قوم موفق شدهاند تا شناسنامهی افغانستان را بهعنوان شهروند این کشور دریافت کنند.
رویای کودکان جوگیها
نبود هویت مشخص براساس قانون اساسی کشور تنها چالش سد راه این اقلیت قومی نیست، بلکه محرومیت کودکان این قوم از آموزش چهرهی سخت زندگی آنان را نشان میدهد.
تبعیض آشکار در برابر این اقلیت قومی در بلخ مانند سایر ولایتهای کشور باعث شده تا دهها کودک بهجای رفتن به مکتب با چهرههای خسته و موهای ژولیده در کوچههای این منطقه سرگرم بازیهای کودکانه باشند.
در همین حال زندگی سیار این قوم، امید صدها کودک را که حسرت رفتن به مکتب را برسر دارند، از بین برده است؛ کودکانی که نمیدانند چه سرنوشتی در انتظار شان است.
بزرگان این قوم در شهر مزار شریف، مرکز ولایت بلخ میگویند هرچند بارها تلاش کردهاند تا زمینهی آموزش را برای کودکانشان فراهم سازند، اما هیچ مکتبی حاضر نشده تا آنان را بپذیرد.
مبارکشاه ۱۸ ساله که از دورهی کودکی تا اکنون رویای داکتر شدن را بر سر داشته، اما اکنون پیبرده که رسیدن به این رویا شبیه گذشتن از هفتخوان رستم است و هرگز به آن دست نخواهد یافت.
مبارکشاه میگوید بارها بدون در جریان گذاشتن خانوادهاش به مکتب مراجعه کرده اما هر بار با برخورد تبعیضآمیز روبهرو شده و از سوی دانشآموزان دیگر توهین شده است.
مبارکشاه حاضر شده تا روایتی از برخورد نادرست مردم و باشندگان محل شان را با ما شریک سازد. وی میگوید: «هرجای برویم ما را جوگی، کوچی، سؤالگر و بیسواد میگویند و این قسم توهین میکنند… ما از مجبوری تگدیگری میکنیم. مجبوریت سخت است.»
مریم ششساله اما غافل از محرومیت قوم خود از آموزش، شب و روز آرزوی آموزگار شدن را بر سر دارد و با تأکید از خانوادهاش خواسته تا وی را شامل مکتب کنند. مریم میافزاید: «میخواهم یک آموزگار شوم تا برای مردم خود و به خانوادهی خود کمک کنم. وقتی خواندن و نوشتن را یاد گرفتم به مادر و پدر خود هم یاد میدهم.»
محرومیت از آموزش بهعنوان بزرگترین مشکل قوم جوگیها از سالها به اینسو وجود داشته و در هیچ نظامی برای آنان فرصت یادگیری فراهم نشده است. از همین رو هیچ فردی از این گروه جذب نهادهای دولتی در بلخ نشدهاند.
در کنارهی یکی از کوچههایی که برای خانوادههای جوگی سرپناه شده است، کودکان زیادی سرگرم بازی هستند. یکی از این کودکان با لبخند بلند میگوید که از وی مصاحبه گرفته شود. وقتی در مورد زندگیاش از وی میپرسم، درد مشترکی را فریاد میکند. درد دوری از آموزش، آرزوی که معلوم نیست چه زمانی به حقیقت مبدل میشود.
گلالی ششساله بهجای اینکه با کتاب و قلم آشنا شود، با قوطیِ از آتش و اسپند سرگرم است. این کودک میگوید: «یک روز که درس خواندم باز تمام کودکان این منطقه را با سواد میسازم.»
از سوی هم، ذبیحالله ۱۳ ساله هم هنوز روی مکتب را ندیده است. او میگوید در زندگی آرزوی جز رفتن به مکتب و انجنیر شدن ندارد. او میگوید: «میخواهم در آینده انجنیر شوم. فقط همین آرزویم است. پس از اینکه درس خواندم مردم خود را از زندگی زیر خمیه خلاص میکنم.»
برنامهی طالبان
هرچند کودکان قوم محروم جوگیها تنها آرزویشان با سواد شدن است، اما مسئولان در ریاست معارف ولایت بلخ میگویند که حکومت سرپرست طالبان اکنون برنامهی به منظور ایجاد فرصتهای آموزشی برای کودکان این قوم ندارد.
محمدنعیم بلخی، آمر معارف شهر طالبان در مزار شریف میگوید، در صورتی که نهادهای خارجی برای آموزش این کودکان دست بهکار شوند ما حمایت میکنیم، در غیر آن ما توان ایجاد صنفهای آموزشی را نداریم. آقای بلخی میگوید: «حکومت برنامه ندارد، اما ما از نهادهای خارجی و کمکرسان میخواهیم که برای این کودکان صنفهای آموزشی ایجاد کنند تا آنان بیسواد بزرگ نشوند.»
چالشهای اجتماعی
ملا وورال که خودش را نمایندهی این قوم معرفی میکند، از دیگر مشکلات و چالشهای سد راه این قوم پرده میگشاید. این مرد ۵۴ ساله میگوید آنان با محدودیتهای بد اجتماعی نیز روبهرو هستند.
عدم دسترسی به کمکهای بشردوستانه، نبود برنامههای اشتغالزایی، فراهم نبودن آب آشامیدنی صحی، کمبود خدمات صحی برای بیماران این قوم از دیگر مشکلاتی است که زندگی این اقلیت قومی را دشوار ساخته است.
ملا وورال با انتقاد از برخورد دوگانهی حکومت با این قوم میگوید: «اینجا نزدیک به صد خانواده زندگی میکنیم که آب صحی نداریم. هیچ کمکی از سوی حکومت یا نهاد خیریه نشده. ما کاملا محروم هستیم.» ملا وورال همچنان بر فراهمسازی خدمات صحی تأکید کرده میگوید که با آنان در شفاخانههای دولتی و خصوصی برخورد نادرست صورت میگیرد.
شریفه، یکی از زنان قوم جوگی میگوید که بیشترین زایمانهای آنان توسط «کمپیرها» یا زنان سالخورده صورت میگیرد. شریفه همچنان میگوید: «داکتر ما همین زنهای کمپیر اند. زیادتر اطفال ما در خانه توسط همین زنان پیر به دنیا میآیند.»
در این میان زلگی، یکی از بزرگان قوم جوگی با انتقاد از عدم رعایت عدالت در جریان توزیع کمکهای بشردوستانه از سوی حکومت و نهادهای داخلی و خارجی مددرسان، میگوید سهم آنان همواره نادیده گرفته شده است.
این مرد میگوید در حالیکه بیش از ۳۰ سال میشود در بخشهای مختلف شهر مزار شریف زندگی کرده، اما تا اکنون هیچ کمکی دریافت نکردهاند. زلگی میافزاید: «تمام دنیا کمک گرفت، یک ما دریافت نکردیم. حکومت به مردم مواد خوراکی و سوخت توزیع میکند و خانههایشان را میسازد اما ما چه گناه کردیم؟»
با این همه مسئولان در ریاست اقوام و قبایل ولایت بلخ با تأیید مشکلات جوگیها و محرومیت آنان از خدمات اجتماعی و صحی، میگویند مشکلات این قوم را با مقامهای طالبان شریک ساختهاند.
محمدجاوید سلطانی، مدیر جرگههای این اداره در ولایت بلخ میگوید: «تمام چالشهای این قوم را ما لیست کردیم و به والی بلخ و وزارت رساندیم.»
در عین حال مسئولان محلی طالبان در ولایت بلخ اما از تلاشها به منظور فراهمسازی فرصتهای مناسب اجتماعی به خانوادههای نیازمند جوگی سخن میزنند. نورالهادی ابو ادریس، معاون والی بلخ میگوید: «ما با نهادهای خیریه صحبت میکنیم تا برای قوم جوگی هم کمکرسانی کنند چون آنان هم حق دارند.»
تا اکنون دربارهی هویت و تاریخ حضور جوگیها در افغانستان سند موثق وجود ندارد. از همینرو، بیشتر روایتهای آنان به شکل شفاهی درج گزارشهای خبری شده است. تا اکنون در قانون اساسی کشور نامی از قوم جوگی برده نشده است.
براساس گزارشهای شفاهی، این گروه از مردمان «دورهگرد» هستند که در گذشتهها به علت نرفتن به خدمت سربازی و حاضر نشدن به پرداخت مالیه به دولت از دریافت شناسنامهی هویت محروم مانده و زندگی دورهگردی را نسبت به سکونت ثابت ترجیح دادهاند.
بربنیاد یک روایت دیگر، جوگیها دورهگردان آسیای میانه هستند که بیشتر آنان از کولاب تاجیکستان به افغانستان آمدهاند.
حالا شماری از جوگیها برای پیشرفت در زندگی و مزیتهای هویت سیاسی-قومی میخواهند شناسنامه بگیرند. تا اکنون حتا شمار احتمالی و تخمینی نفوس جوگیها نیز در کشور ثبت پروندههای دولتی نشده است.
آمارهای رسمی نشان میدهد که هماکنون نزدیک به ۳۰۰ خانواده از جوگیها در حومههای شهر مزار شریف زندگی میکنند.